پيام دوستان
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
* راوندي *
103/2/5
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
اسپايکا
{a h=beautifullove}کلبه تنهاييمريم{/a} همينطوره :)
* راوندي *
پريشب وبلاگهاي من به قتل رسيدند :'(
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
کلبه تنهايي*مريم*
103/2/5
10 فرد دیگر
87 فرد دیگر
كوروش-7
103/1/12
+
قاتــل ها هميشــه،
چاقـــو.. تفنگـــ..
قاتـل ها هميشــه اسلحــه نمــي کشنـد..
گاهـي قاتـل ها آنقــــــدر ديــــــــر سراغــت مي آيـند..
که مي ميــــــري...
...
كوروش-7
103/1/12
+
صبرت که تمام شد ، نرو....<br>معرفت تازه از آن لحظه آغاز ميشود ......<br>
كوروش-7
103/1/12
{a h=jadekhatereha}سحربانو{/a} سلام ، اگه ممکنه اسم نويسنده و عنوان اين کتاب رو بنوسيد ، خيلي دوست دارم بدونم.
2 فرد دیگر
46 فرد دیگر
علي علي اكبريآج
102/11/27
علي علي اكبريآج
102/11/27
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
گاهي وقتي در واقعيت گم ميشوي و بي يار راهي صحرا ميشوي وقتي در دل نهنگ محبوب را مي يابي اما ستاره بخت در آنجا هم نمي يابي وقتي عالم ناسوت با عالم ناهوت در جدال است تنها بازنده آن من بنده از حقيقت خسته و تن به توهمات ليلي جان و دل سپرده اينجاست که حقيقت برايت غريبه و توهم برايت همه چيز ميشود گويي که عالم خيال برايت همه حقيقت عشق به معشوق است و ليلي در دنياي خيال همه اش مال تو است
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
اصلا نمي دونم چرا دارم به ايم سوالات پاسخ مي دم که فهميدم کرم از خود درخته بايد حقيقتي را که الان دارم تازه تازه مي فهمه همش توهمات عيني و لحظه اي من از وقايع اتفاقي بوده است مثل فيلم ذهن زيبا را تجربه مي کنم که به شکلي بايد زودتر بيش دکتر ناظمي برم و داروهاي و درست و به موقع يا آماده بستري شدن بشم و اينبار براي هميشه ذهن زيبا م پرورش بدم و بفهم ام اونها بابا و داداشم جزعي از اين بازي ذهني من بودن
که فيلم ذهن زيبا رو دقيقا براي افراد دو قطبي مثل من ساخته اند که هرچي راجع به صحنه هاش فکر مي کنم به ايم نتيجه مي رسم که خيلي دارم در توهم موفقيت يا دور باطل دوباره فرو ميرم و وارد ميشم به اين فرق که اينبار بازيگراي ذهني من خيلي بيشتر از قبل موزي شدن و قصدشان اينبار از ريشه زدن همه عقل من است و جايي دارم ميرسم که ديگر واقعا امين آباد بايد برم