سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوندِ سبحان، شخصِ بی شرمِ گستاخِ بر گناهان را دشمن می دارد . [.امام علی علیه السلام]

ضوا بط حجیت فعل معصوم (ع)

برای حجیت فعل معصوم (ع) شرایطی بیان شده است که درصورت تحقق آن شرایط ، آنچه ازفعل امام (ع) برداشت نمودیم برای ما حجت است .به تعدادی ازاین ضوابط اشاره مینمائیم :

1 _ درمقام بیان باشد

درصورتی فعل امام (ع) برای ما حجت است که امام (ع) درمقام بیان حکم دین باشد، یعنی امام (ع) توجه داشته باشد که گروهی اورا مشاهده مینماید واز رفتار او به عنوان یک حکم فقهی بهره برداری مینماید . درصورتی که درمقام بیان نباشد آنچه ازفعل آن حضرت برداشت نمائیم برای ما حجت نیست. گاهی چنین بیان میشود که اگر فعل امام (ع) مربوط به امورعادی وضروری زندگی ومعمولی باشد آن حضرت درمقام بیان محسوب نمیشود.گاهی گفته میشود که اگر فعل امام (ع) عادت باشدبیان کننده این معنا است که امام (ع) درمقام بیان نیست ولی اگر عبادت باشد ، امام (ع) درمقام بیان است .

درصورتیکه مشخص باشد که معصوم (ع) درمقام بیان است یا درمقام بیان نیست تکلیف روشن است ولی اگر مسئله مبهم باشد دراینجا این پرسش مطرح میگردد که ازکجا بدانیم آیا امام (ع) درمقام بیان است یاخیر؟ به عبارت دیگر آیا فعل معصوم (ع) عبادت است یاعادت ؟

جواب این سؤال این است که قرائن موجود برای ما ثابت میکند که آیا امام (ع) درمقام بیان بوده است یاخیر ؟ یعنی ازقرینه ها می فهمیم که فعل آن حضرت عبادت است یا عادت. گروهی معتقد است که اصل اولیه براین است که امام درمقام بیان حکم خداباشد مگراینکه قرینه برخلاف آن وجودداشته باشد.درمقابل، گروه دیگر معتقد است چون امام (ع) هم یکی ازافراد بشر است اصل اولیه این است که افعال بدون قرینه آن حضرت برای بیان امورعادی باشد نه حکم الله .

مثلااگر معصوم (ع) به هنگام تشنگى آب مى‌نوشد و یا در جایى بنا برضرورت ، سریع حرکت مى‌کند و یا بر اثر بیمارى از خوردن غذایى امتناع مى‌ورزد، هیچ کدام از این امور دلیل بر وجوب یا حرمت نیست. زیرا در این گونه موارد، از قرائن مى‌توان فهمید که معصوم در مقام بیان حکم و تبیین شریعت نیست.

صاحب قوانین به دودیدگاه مزبور اشاره دارد ومبنای یکی ازاقوال را «اصل عدم تشریع »میداند ، ایشان میفرماید :

«و أمّا ما یتردّد بین کونه من أفعال الطّبائع أو من الشّرع ففی حمله على أیّهما وجهان [1] نظرا إلى أصالة عدم التّشریع و إلى أنّه صلى الله علیه و آله بعث لبیان الشرعیّات .»

مرحوم مشکینی دراصطلاحات الاصول به دیدگاه دوم  اشاره دارد ومی نویسد :

«و إن لم یعلم وجه العمل و احتمل کونه عبادة أو مباحا یفعله باقتضاء طبعه کما إذا کان یجلس بعد السجدتین و قبل القیام، فالظاهر عدم ثبوت الرجحان بذلک.[2]»

به عنوان نمونه می توان به چند مورد ازافعال معصوم (ع) اشاره نمائیم که درآن بین عبادت بودن وعادت بودن تردید است ، بعض فقهای مسلمان  آن را عادت ، وازامور بشری میدانند وبعضی آن را ازتعالیم رسول خدا (ص) میدانندکه برای تشریع انجام شده است .

1_ جلسه استراحت

بعضی ازعلمای عامه علت استراحت رسول خدا (ص) را خستگی ظاهری آن حضرت میدانندولی علمای شیعه آن را عبادت میدانند:

« و زعم بعض العامة[3] أنه إنما فعلها بعد أن بدّن و حمل اللحم، فجعلها للجبلّة[4] »

شهید ثانی دیدگاه شیعه رادراین مورد اینگونه بیان میکند :

«و قد ثبت عندنا أنها عبادة»

2 _ بعض افعال رسول خدا (ص) درایام حج

رسول خدا (ص) درایام حج مسیرهای خاصی را برای ورود وخروج به مکه استفاده نمود ، حال سؤال این است که این فعل رسول خدا برای تعلیم بوده است یا ازباب تصادف؟ شهید ثانی دراین مورد می فرماید :

« دخوله صلى اللّه علیه و آله مکة من «ثنیة کداء[5]» و خروجه من «ثنیة کدا»[6] فهل ذلک لأنه صادف طریقه، أو لأنه سنة؟[7]»

شهید ثانی ثمره نزاع را اینگونه بیا میکند :

«و تظهر الفائدة فی استحبابه لکل داخل.»

اگر این افعال رسول خدا (ص) را برای تعلیم بدانیم درآنصورت اقتدابه آن حضرت درافعال فوق مستحب است ولی اگر آن حضرت درمقام بیان نبوده باشد برای مسلمانان مستحب نیست .

3 _ بعض افعال رسول خدا (ص) درهنگام نماز عید

پیامبر اسلام (ص) هنگام رفتن به نماز عید ازیک مسیر رفتند وهنگام بازگشت مسیر دیگری را انتخاب نمودند. آیا این فعل رسول خدا (ص) برای عبادت بوده است یا براساس عادت وعرف ؟

هریک ازاقوال دراین زمینه برای خودشان استدلالی داردکه شهید اول به دلایل آنها اشاره نموده ونظر امامیه را بیان میفرماید:

«و إذا أمکن حمل فعله صلى اللّه علیه و آله على العبادة أو العادة، ففی حمله على العادة لأصالة عدم التشریع؛ أو العبادة، لأنه صلى اللّه علیه و آله بعث لبیان الشرعیات، خلاف[8]

وی دیدگاه امامیه را اینگونه مورد اشاره قرارمیدهد:

«و عندنا ذلک کله محمول على الشرعی، لعموم أدلة التأسی[9].» مقصود ازادله تأسی آیه « ولکم فی رسول الله اسوة حسنه » میباشد.

2 _ عدم تقیه

گاهی امام (ع) درمقام تقیه ، فعلی را انجام داده است دراین گونه موارد نیز فعل امام (ع) حجت نیست ، تقیه امام (ع) به معنای حفظ مصلحت دین ومصلحت شیعیان است والا دربعض حالات ،تقیه برای امام (ع) معناندارد[10] چون تقیه ی مداراتی یا تقیه ی که برای حفظ جان باشد هردو با مقام امام (ع) سازگاری ندارد. اگر معصوم (ع) کاری را بصورت تقیه انجام میدهد هدف آن این است که شیعیانی که ازآن حضرت درس میگیرند آن فعل را بصورت تقیه ی فرابگیرند تا جان ومالشان درامان باشند.

درهرصورت  اگر قرینه بر وجود تقیه پیداشد مثل اینکه این فعل ، با افعال متعدد دیگر آن حضرت تعارض دارد یا بادستورات مسلم مذهب مخالفت دارد برای ما روشن میشود که حضرت درمقام بیان نیست ونمی توانیم حکم شرعی را ازآن استنباط نمائیم  .

3 _ پرتکرارباشد

چنانچه فعلی که ازامام (ع) صادر شده است دارای تکرار زیاد باشد ودرموارد متعدد ازامام (ع) صادر شده باشد دلیل براین است که امام (ع) درصدد بیان حکم الله بواسطه این فعل است لذا این گونه افعال معصوم (ع) برای ما حجیت دارد.مثلا سفرهای زیاد برای زیارت اجداد وآباء طاهرینشان. وپیاده مشرف شدن امام (ع) به مکه مکرمه درایام حج تمتع.

ویژگی دیگر افعال پر تکرار این است که احتمال وجوب این گونه افعال زیاد است[11] زیرا تکرار فراوان دلیل براین است که امام (ع) ازترک آن خشنود نمیگردد.

4 _ منهی ائمه (ع) نباشد

اگر آنچه ازفعل امام (ع) برداشت نموده ایم درموارد دیگر توسط خودشان نهی شده باشد این قرینه است براینکه برداشت ما ازفعل امام (ع) درست نیست . مثلا ببینیم امام (ع) میوه ی رادرزمان خاص تناول فرمود وازآن چنین برداشت کنیم که خوردن این میوه دراین زمان استحباب دارد؛ اگراین برداشت ما منهی خود امام (ع) باشد که درجای دیگر چند بار، خوردن این میوه را دراین زمان نهی کرده باشد، معلوم میشود که برداشت ما اشتباه است وفعلا امام (ع) درمقام بیان نیست بلکه به مقتضای طبع بشری خود این فعل را انجام داده است .

شهید ثانی درتمهید القواعد دررابطه با حجیت فعل معصوم (ع) فرض خاص رامطرح مینمایدوچنین نتیجه میگیرد که نقض شدن منهیات معصومین توسط افعال آنان به معنای وجوب آن فعل است . ایشان مینویسد :

«ما کان من الأفعال ممنوعا، فإذا فعله الرسول صلى اللّه علیه و آله فإنا نستدل بفعله على وجوبه.»

ایشان به عنوان مثال به تعداد رکوعات درنماز آیات اشاره میکند ومینویسد :

«فإن الزیادة عمدا فی الصلاة مبطلة فی غیره، فمشروعیة جوازهما دلیل على وجوبهما[12].»


[1]   _ قوانین الاصول ج1 ص 491

[2]   _ اصطلاحات الاصول ومعظم ابحاثها ص141

[3]   _ صحیح البخاری 1: 209 باب کیف یعتمد على الأرض إذا قام، صحیح مسلم 1: 449 کتاب الصلاة حدیث 240، سنن النسائی 2: 234 باب الاعتماد على الأرض عند النهوض.

[4]   _ المغنی لابن قدامة 1: 567.

[5]   _  کداء- بالفتح و المد- الثنیة العلیا بمکة مما یلی المقابر، و هو المعلى. انظر: ابن الأثیر- النهایة: 4- 12، مادة (کدا).

[6]   _ کدی- بالضم و القصر- الثنیة السفلى مما یلی باب العمرة.

 

[7]   _ تمهید القوعد ص237

[8]   _ تمهید القواعد الاصولیه والعربیه ص237

[9]   _ همان

[10]   _ مجله فقه اهل البیت (ع) ج52ص175

[11]   _ مجله فقه اهل البیت (ع) ج2ص226

[12]   _ تمهید القواعد ص238

[13]   _ اصول الفقه ج2 ص 165

[14]   _ تهذیب الاحکام ج6 ص337

[15]   _ ملکیة الدوله ص74

[16]   _ همان

[17]   _ همان

[18]   _ همان

[19]   _ تمهید القواعد ص 238


  

  4_ قضاوت قطعی درمورد رجعت افراد

درمورد رجعت افراد به دو طریق درروایات اشاره شده است ، گاهی اسامی آنها ذکر شده است مثل « ابا دجانه » ، « مقداد[1] » و . . .گاهی به اوصاف آنها اشاره شده است مانند : « من مَحّض الایمان محضا[2] » . اسامی افراد اگر شناخته شده باشد ، مانند موارد مذکور ، جای تردید وابهام ندارد اما درمورد اوصافی که بیان شده است نمی توان هیچ فردی را بطور قطع ازمصادیق آن بیان نمود، البته براساس ظاهر افراد میتوان قضاوت احتمالی نمود وفردی را مؤمن محض تصور کرد ، ولی باید بپذیریم که اوصافی مانند « ایمان » ، باورهای درونی است که غیر ازخود فرد ، وخداوند کسان دیگر نمیتوانند ازحقیقت آن اطلاع داشته باشند ، مثلا فردی را که براساس ظاهر ، آدم مؤمنی تصور میکنیم ازکجا بدانیم که صفات ناشایست درونی همچون : بخل ، حسد، سوء ظن ، نفاق و . . . در وجود اونباشد ؟ وهمچنین از کجا بدانیم که رفتارهای او در خلوات ، مثل روابط اخلاقی با خانواده ، منطبق بر مبانی شرعی بوده است ؟ بی اطلاعی ازخصوصیات درونی ومعنوی افراد اقتضامیکند که باید قضاوت خودرا بر اساس ظواهر محدود نمائیم وهیچ وقت ادعا نداشته باشیم که قضاوت ما با واقع و نفس الامر  منطبق است . حال که اینطور است ، برای اینکه بتوانیم درمورد رجعت افراد ، حکم قطعی نمائیم باید درمورد ایمان آنها بتوانیم حکم قطعی صادر کنیم ، چون ازحقیقت ایمان افراد ، فقط خداوند اطلاع دارد ، درمورد رجعت قطعی افراد هم فقط خداوند اطلاع دارد.البته ما می توانیم با توجه به اوصاف ظاهری افراد ، اظهار نظر داشته باشیم ولی یادمان باشد که نمی توان بطور قطع، دراین مورد چیزی بگوئیم بلکه براساس ظاهر افراد و با فرض احتمال اشتباه ، نظر خودرا بیان نمائیم .

5_ رجعت کنندگان ازکدام محدوده جغرافیایی جهان امروز است؟

کسانی که اسامی آنها در روایات ، جزو رجعت کنندگان ذکر شده است ، محلی که  آنها درزمان حیاتشان زندگی میکرده است مشخص است . اما آنانی که فقط اوصافشان ذکر شده است باتوجه به وضع جغرافیایی امروز ، درصورت داشتن شرایط ، از هرجای دنیا می توانند باشند ، زیرا اولا : درعصر حاضرجابجائیها بسیار سریع صورت میگیرد ، کسی که امروز ازنظر ملیت « یمنی » حساب میشود ومسلمان است ، هفته بعد ممکن است ازنظر ملیت ، « اسپانیائی » محسوب گردد  ومی توانیم بگوئیم کسانی از اسپانیای فعلی ، جزو رجعت کنندگان است . ثانیا : اطلاعات ومعارف بشر به سرعت درحال تغییر است ، کسی که امروز « ملحد » است ، ساعت دیگر شاید « موحد » باشد ، به همین دلیل می توان احتمال داد : ازکشورهائیکه امروزه درزمره غیر مؤمنان است درعصر ظهور کسانی رجعت نمایند چون درآینده آنها غیر مؤمن به حساب نمی آیند . ثالثا : محدوده های جغرافیایی درحال دگرگونی است ، ممکن است درعصر ظهور بخشی ازسرزمینهای اسلامی درآنطرف دنیا قرارداشته باشد .

نتیجه آنکه : بسیار مشکل است که بطور قاطع ، رجعت کنندگان را به جغرافیای خاص ، محدود کنیم و بر اساس واقعیتهای امروز ، نسبت به حقایق عصر ظهور نیز قضاوت کنیم . لازم است فرضیه های مختلف را ، درصورتیکه منع عقلی یا نقلی نداشته باشد ، از ذهن دور نداریم البته شرط اصلی آن ، ایمان خالص است نه ملیت و نژاد وزبان .

6_ ادیان توحیدی دیگر وحضرت مهدی (ع)

مامعتقدهستیم که حضرت مهدی (ع) همان منجی است که در ادیان توحیدی دیگر مانند یهود ، مسیح ، زرتشت و . . . بشارت داده شده است[3] . ازطرف دیگر ، یاران امام زمان (ع) دوگونه است : یکی یاران ظاهری که ما هم میشناسیم و به ظاهر ، دوستدار آن حضرت است مثل جوامع شیعه نشین . دوم یاران واقعی ، که ما ازآنها اطلاع نداریم و درمکانهای مختلف ودرعصرهای متفاوت ، بین مردم مخفی بوده است ، وشیعه واقعی هم ، آنها ست ، اگرچه ممکن است با نام یا مذهب دیگر ، معروف باشد . باتوجه به دومطلب فوق ، اگرپرسیده شود که : یاران مهدی (ع) ، یا رجعت کنندگان عصر ظهور ، پیرو ظاهری کدام دین ، از ادیان زنده امروز دنیا می توانند باشند ؟ اینگونه جواب میدهیم که : درهریک از ادیان موجود دنیا ، احتمال دارد یاری ازیاوران مهدی (ع) ، و رجعت کنندگان عصر آن حضرت وجود داشته باشد ، زیرا ما از شناسائی دوستان حقیقی آن حضرت عاجز هستیم .  

ازطرف دیگر، افراد زیادی قرنها ست که در ادیان دیگر، منتظر منجی هستند ، ازآنجائیکه طبق عقیده ما ، منجی آنان ، همان مهدی موعود (ع) است ، چگونه ممکن است پس ازسالها انتظار ، امام زمان (ع) همه آنهارا ازفیض محبت خود محروم نماید واین افتخار را تنها بنام یک منطقه یا ملت ، یا دین خاص ختم نماید؟ البته شرط اصلی آن ، داشتن ایمان خالص است .

7_ آیا ادیان توحیدی دیگر می تواند « مؤمن خالص » داشته باشد؟

ویژگی اصلی یاوران حضرت مهدی (ع) و رجعت کنند گان عصر ظهور ، این است که دارای ایمان خالص هستند[4] . اگر بخواهیم بدانیم که آیا درمیان ادیان زنده دیگر نیز یاوران مهدی (ع) وجود دارد یاخیر ؟ ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا درمیان ادیان زنده دیگر ، مؤمن خالص ، قابل تصور است یاخیر ؟

پاسخ این سؤال برمیگردد به اینکه معنای « مؤمن » چیست ؟

واژه « مؤمن » در بردارنده سه ویژگی است : کسی که خدای واحد را بپرستد . اعمال دینی خودرا انجام دهد . به پیغمبر اسلام ایمان داشته باشد.

باتوجه به تعریف فوق ، چگونه ممکن است هم پیغمبر اسلام را قبول داشت وهم متدین به دین دیگر بود؟ فرض این مسئله به این صورت است که اگردرمیان ادیان توحیدی دیگر افرادی باشند که بعد ازتحقیق ، بازهم حقانیت دین اسلام برآنها روشن نگردد و بردین خود باقی بمانند یا اینکه اصلا اطلاعی ازدین اسلام نداشته باشند ، ولی به وظایف دینی خود عمل نمایند ، میتوان آنهارا « مؤمن واقعی » نامید . با فرض مذکور ، محال نیست افرادی را تصور نمائیم که مسلمان اصطلاحی نامیده نشوند ولی مؤمن واقعی باشند همانطوری که درقرآن کریم نیز به آن اشاره شده است :

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ[5]

  ( در حقیقت، کسانى که [به اسلام‏] ایمان آورده، و کسانى که یهودى شده‏اند، و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمى بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد. )

8_ آیا « هوگو چاوز » از رجعت کنندگان است ؟

برای اینکه احتمال رجعت را در مورد « هوگوچاوز » مطرح کنیم یا بتوانیم ایشان را از یاوران حضرت مهدی (ع) بدانیم باید مقدمتا به سؤالات زیر پاسخ دهیم :

الف _ آیا « هوگو چاوز » مؤمن خالص  بود ؟

قبلا گفتیم که نسبت به پیروان ادیان توحیدی دیگر، تنها در دو صورت میتوان « مؤمن خالص » راتصور کنیم : اول اینکه بعد ازتحقیق ، بازهم حقیقت دین اسلام برایشان روشن نشود . دوم اینکه اصلا اسمی ازدین اسلام نشنیده باشد. اما درمورد « هوگو چاوز » هردو فرض مزبور منتفی است ، زیرا ایشان هم ازظهور دین اسلام آگاهی داشت وهم امکان کشف حقیقت برایش فراهم بود. واگر فرض کنیم که بعد ازتحقیق فراوان ، حقانیت دین اسلام برای ایشان روشن نشده است ، این نظریه منافات دارد با بعض گفته های ایشان درمورد امام رضا (ع) وحضرت مهدی (ع). دراین صورت سؤال بعدی زیر مطرح میشود:

ب _ آیا « هوگو چاوز » مسلمان بود ؟

اگر بپذیریم که « هوگو چاوز » مسلمان شده است ، آیا میتوان مسلمانی را که نماز نمیخواند « مؤمن خالص » بدانیم تا بتواند ازیاران حضرت مهدی واز رجعت کنندگان باشد ؟ مطمئنا کسیکه نماز نمیخواند نمیتواند از « مؤمنان خالص » محسوب گردد ، وکسی که مؤمن خالص نباشد نمیتواند ازیاران مهدی موعود واز رجعت کنندگان درعصر ظهور باشد. تنها دریک فرض میتوان « هوگو چاوز » را ازیاران مهدی (ع) دانست وآن اینکه : « هوگو چاوز » مسلمان بود ، پیمبر اسلام (ص) را قبول داشت ولی اسلام خودرا کتمان[6] میکرد وفرصت فراگیری نماز وفروع دین برایش فراهم نشده بود . والله العالم



[1]   _ الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص386

[2]   _ بحارالانوار، مجلسی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1363، چاپ سوم ، ج53 ص39

[3]   _ مهدی موعود ، ترجمه جلد51بحارالانوار ، علی د وانی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران، 1378، چاپ 28 صفحه 178

[4]   _ بحارالانوار، مجلسی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1363، چاپ سوم ، ج53 ص39

[5]   _‌ بقره 62

[6]   _ همانطوری که درقرآن کریم سوره نحل آیه 106 به کتمان ایمان اشاره دارد


  
  

رجعت « هوگو چاوز »

« هوگوچاوز » رئیس جمهور « ونزوئلا » درتاریخ 15/12/1391 ازدنیا رفت ، باشنیدن خبر مرگ او یکی ازمقامات عالیرتبه در جمهوری اسلامی ایران گفت : « هوگو چاوز از یاران حضرت مهدی است که درزمان ظهور ایشان رجعت مینماید.»

این مقاله سعی دارد ضمن بررسی زوایای « رجعت » ، نظریه فوق را تحلیل نماید.

مقدمه _ مفهوم کلی « رجعت »

« رجعت » ؛ یکی ازاعتقادات شیعه است که براساس آن ، درزمان حکومت حضرت مهدی (ع) جمعی از مؤمنان خالص ومشرکان محض دوباره به دنیا برمیگردند . امام علی (ع) ، امام حسین (ع) ، بعض اصحاب پیمبر اسلام (ص) وافرادی ازامتهای پیشین درمیان رجعت کنندگان است . هدف از رجعت ، حکومت خوبان وخواری بدکاران در زمین است .[1] رجعت ، تنها اتفاقی نیست که درعصر ظهور حضرت مهدی (ع) به وقوع می پیوندد ، اتفاقات دیگری نیز حادث می گردد که بعضی قبل ازظهور وبعضی هنگام ظهور وبعضی بعد از ظهور میباشد . ازآنجائیکه مجموعه این حوادث با هم مرتبط میباشد لذا دراین مقاله گاهی به حوادث دیگر نیز اشاره خواهد شد.

وی‍ژگیهای عصر ظهور

1 مفاهیم قطعی و ظنی در مورد حوادث عصر ظهور

مفهوم ومصداق بعض عباراتی که درمورد حوادث عصر ظهور بیان شده است واضح وروشن است ولی طیف کثیری ازاحادیث دراین زمینه دارای ابهام واهمال است . مثلا در روایات آمده است که یکی از رجعت کنندگان ، « سلمان » است[2] ، مصداق این روایت روشن ا ست که مقصود ، سلمان فارسی از اصحاب رسول خدا (ص ) است . ولی در روایت دیگر ، یکی از علامات ظهور را « قیام زندیق ازقزوین [3]» ذکر میکند که مصداق این حدیث بسیار مبهم است . حتی بعضی حوادثی که به عنوان « من المحتوم[4] » ذکر شده است بازهم درتعیین مصداق آنها ابهامات فراوان وجود دارد مانند : « قتل نفس زکیه [5]». این درصورتی است که روایات صادره ، صحیح باشد ، اگر درصحت روایات هم بحث باشد ، ابهام را چند برابر مینماید. ازاین رو لازم است درتعیین مصادیق وتفسیر مفاهیمی که مربوط به عصر ظهور است با احتیاط واحتمال ، عمل نمائیم واز ابراز نظر قطعی بپرهیزیم .

2 _ حقایق عصر ظهور و دانش امروزما

در رابطه با واقعیات عصر ظهور فعلا نمیتوانیم قضاوت قطعی داشته باشیم زیرا زمان ظهور را نمیدانیم واز ویژگیهای آن بی اطلاع هستیم . نباید در تفسیر مفاهیمی که مربوط به عصر ظهور است با قاطعیت اظهار نظرنمائیم مگر اینکه ابهامی درآنها نباشد . کسانی که درصدر اسلام بودند بعض روایات عصر ظهور را به گونه ی تفسیر میکردند که برای آنها قابل تصور بود ، امروز ما  از این روایات برداشت دیگری داریم وشاید درعصر ظهور، اشتباه بودن تمام تفسیرهای قبل ازآن ، آشکار گردد، مثلا مصادیق وسایل نقلیه ، ابزار جنگی و ... در هرعصر متفاوت است .  بعضی روایاتی که حوادث عصر ظهور را بیان میکند درفضای صدر اسلام قابل تفسیر است مثل « اختلاف بنی عباس [6]» ، « ندای شیطان به اینکه : الحق مع عثمان[7] وشیعته » ، « ادعای باطل 12 نفر ازبنی هاشم[8] قبل ازظهورمهدی (ع) » ، « ...یخرج ابن آکلة الاکباد ... وهومن ولد ابی سفیان[9] ...» ، « هدم سور الکوفه[10] » تفسیر این مفاهیم را باید به زمان خودش واگذاشت به همین دلیل شیخ مفید دربحث علامات قیام مهدی (ع) درمورد کیفیت حوادث آخرالزمان سکوت میکند ومی فرماید : « وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَکُونُ ، وَ إِنَّمَا ذَکَرْنَاهَا عَلَى حَسَبِ مَا ثَبَتَ فِی الْأُصُولِ وَ تَضَمَّنَهَا الْأَثَرُ الْمَنْقُولُ » .

اگرکسی اینگونه روایات را با قاطعیت تفسیر نماید و برای آن مصداق قطعی ذکر کند ، خلاف احتیاط خواهد بود باید این احتمال را درنظر بگیریم که شاید روزی واقعیتهای دیگری برای ما آشکار گردد که امروز مخفی مانده است . معنای این حرف این نیست که نباید احادیث عصرظهور را تفسیر کرد بلکه راه صحیح این است که نباید با قاطعیت اظهار نظر کنیم ، لازم است احتمالاتی را که امروز برای ما بعید بنظر میرسد نیز لحاظ نمائیم.

3_ اسامی افراد ومکانها درروایات عصر ظهور

دربعضی روایتهای عصر ظهور ، از مکانها وافراد نام برده شده است ، آیا اجازه داریم امروز مصداق قطعی برای این گونه روایات مشخص نمائیم یا باید دیدگاههای خودرا درقالب احتمالات ، عرضه نمائیم ؟ مثلا دربحث علامات ظهور ، از فردی بنام « مغربی » نام برده شده است : ( ظهور المغربی فی مصر[11] ) . یا از مکانی بنام « عراق » نام برده شده است : ( خوف یشمل اهل العراق[12] ) . با توجه به اینکه محدوده جرافیای عراق درعصر صدور روایت با امروز متفاوت است ، ونمیدانیم درعصر ظهور چگونه خواهد بود ، این پرسش پیش می آید که مقصود از عراق ، کدام عراق است؟ عراق عجم مراد است یا عراق عرب ؟ آیا مناطق کوچک دیگر که درگوشه وکنار جهان بنام « عراق » خوانده میشود ، مراد نیست ؟ و . . .

شاید گفته شود مقصود، عراق عصر صدور است چون مخاطبان بالمشافهه ، همان عراق را می شناختند. درجواب میگوئیم ممکن است  مقصود، عراق عصر ظهور باشد چون روایت مربوط به علایم عصر ظهور است وبه مخاطبان عصر ظهور توجه دارد . عدهی هم میگویند این روایت، مخاطب خاص ندارد بلکه درهرزمان ، بر فهم عرفی مردم همان زمان انطباق دارد.

درمورد افراد ومکانهای دیگر که در روایات عصر ظهور آمده است نیز می توان همین احتمالات را ذکرکرد، لذا جا دارد که درتعیین مصادیق ، با احتیاط عمل نمائیم وهمه چیز را درقالب احتمالات بیان کنیم .

(ادامه درقسمت دوم )

4Rahbehesht.parsiblog.com



[1]   _ برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به :

مهدی موعود ، ترجمه جلد51بحارالانوار ، علی د وانی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران، 1378، چاپ 28 صفحه 1186

الغیبة ، محمد بن ابراهیم نعمانی ، نشرصدوق ؛ تهران، 1397قمری ، چاپ اول. ص 252

الغیبة شیخ طوسی ، دارالمعارف الاسلامیه ، قم، 1411 ،چاپ اول ، ص 477

الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص 368

کمال الدین ، شیخ صدوق ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1359قمری، چاپ دوم

 

 

[2]  _ الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص 386

[3]   _ الغیبة شیخ طوسی ، دارالمعارف الاسلامیه ، قم، 1411 ،چاپ اول ، ص 433

[4]   _ الغیبة ، محمد بن ابراهیم نعمانی ، نشرصدوق ؛ تهران، 1397قمری ، چاپ اول. ص 252

[5]   _ همان

[6]   _ إعلام الوری ، طبرسی ؛ آل البیت ، قم 1417،چاپ اول ،ج2ص 279

[7]   _ همان

[8]   _ همان ص80

[9]   _ همان ص282

[10]   _ الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص 368

[11]   _  الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص369

[12]   _   همان

[13]   _ الإرشاد ، شیخ مفید ، کنگره شیخ مفید ، قم 1413 ، چاپ اول ، ج2 ص386

[14]   _ بحارالانوار، مجلسی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1363، چاپ سوم ، ج53 ص39

[15]   _ مهدی موعود ، ترجمه جلد51بحارالانوار ، علی د وانی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران، 1378، چاپ 28 صفحه 178

[16]   _ بحارالانوار، مجلسی ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران ، 1363، چاپ سوم ، ج53 ص39

[17]   _‌ بقره 62

[18] _ همانطوری که درقرآن کریم سوره نحل آیه 106 به کتمان ایمان اشاره دارد


  

کسانی که سعادت وکمال انسان را درزر وزور می بینند برای رسیدن به اهداف ناسالم خود همه قید وبندهای اخلاقی را زیر پامیگذارندوسلطه برطبیعت وپیشرفت تکنولوژی را دراستای اهداف مادی خود تفسیرمینمایدوخودرامطلق العنان درتسخیر طبیعت میداننددرحالیکه دین با نشان دادن جایگاه واقعی انسان در طبیعت و نقاط قوت و ضعف او و حقوق و تکالیف او، برای تمام مراحل زندگی انسان برنامه های ارزشمند ارائه مینماید. دردنیای امروز ،انسان دینی، کمال خویش را در استفاده از تکنولوژی مطلق العنان نمی بیند، بلکه به مجموعه ای از بایدها و نبایدها تن در می دهد. اساساً، در نگرش انسان دین باور، سلطه بر طبیعت یک ارزش ذاتی نیست، بلکه صرفاً ابزاری است برای شکوفا شدن استعدادهای متعالی او و همین هدف، چند و چون بهره گیری از ماشین را معین می کند و مرزهای فناوری را ترسیم می نماید. اگر در متون دینی، سخن از مسخر بودن جهان برای انسان به میان آمده، ابداً به معنای مطلق العنان بودن انسان نیست، بلکه مقید به قیود و شرایطی است که در تعالیم دینی مطرح شده است. انسان دینی، جهان را آیه ای از آیات الهی می داند و از این رو، آن را شایسته احترام و تکریم می شمارد. در پاره ای تعالیم دینی، به مراعات حقوق حیوانات و گیاهان اکیداً سفارش شده است. انسان دینی اهداف بسیار متعالی دارد وبرای اوارزش های معنوی در درجه اول اهمیت قرار دارند ،از این رو، در حالی که پیشرفت در صنعت و فناوری را امری مطلوب می شمارد، می کوشد تا از آن در جهت اهداف انسانی و اخلاقی بهره گیرد . انسان دینی، برخلاف انسان متجدد، هرگز داعیه خداوندگاری زمین را در سر نمی پروراند، بلکه خویش را خلیفه خدا در زمین و از این رو، مسؤول حفظ و نگاهداری محیط طبیعی خود می بیند. اگرزندگی رادارای هدف بدانیم جهت حرکت خودرابسمت نیل به اهداف عالی تنظیم مینمائیم.یکی ازکارائیهای مهم دین این است که هدف زندگی مارا بسوی کمال وارزشها سوق میدهد.براساس باوردینی زندگی موهبت و هدیه خداوند است. اجازه نداریم زندگی را تباه کنیم. اجازه نداریم در فقر، ناامیدی، حسرت وافسردگی روزگار را بگذرانیم و در این دنیا بدون هدف، بدون آرمان و باری به هر جهت، زندگی کنیم .اجازه نداریم دردریای بیکران شهوات غوطه ورباشیم .


  
  

Ø       

_ تعقیبات مخصوص نمازصبح (دعاهای صبح)

تعقیبات مخصوص نمازصبح ازجمله اذکاری است که علاوه بر تعقیبات مشترک ؛ درساعات بین الطلوعین وارد شده است ، به بعضی ازتعقیبات نمازصبح اشاره مینمائیم :

 ده مرتبه : «لا إله إلّا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت، و یمیت و یحیی، بیده الخیر و هو على کلّ شی‏ء قدیر».

v     ده مرتبه : «سبحان الله العظیم و بحمده، لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلیّ العظیم».

vسپس بگوید:: «یا مقلّب القلوب و الأبصار صلّ على محمّد و آله و ثبّت قلبی على دینک و دین نبیّک صلّى الله علیه و آله و سلّم و لا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی وهب لی من لدنک رحمة إنّک أنت الوهّاب، اللّهمّ إنّی أعوذ بک من زوال نعمتک، و تحویل عافیتک، و من فجأة نقمتک، و من درک الشقاء، و من شرّ ما سبق فی الکتاب، اللّهمّ إنّی أسألک بعزّة ملکک و عظیم سلطانک، و بشدّة قوّتک على جمیع خلقک أن تصلّی على محمّد و آل محمّد و أن تفعل بی کذا و کذا».

 لا تغفل عن الاستغفار بالأسحار فإن للقانتین فیه أشواقا [1]

_   قل هو الله أحد  وإنا أنزلناه فی لیلة القدر و  آیة الکرسی رابخواند.]

 _ ابِی عَبْدِ اللَّهِ (ع):

مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ کَانَتْ کَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ ذَلِکَ الْیَوْمَ [3]

 _  قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ( ص): مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فَقَالَ قَبْلَ أَنْ یَنْفُضَ رُکْبَتَیْهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ فِی الْمَغْرِبِ مِثْلَهَا لَمْ یَلْقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْدٌ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْ عَمَلِهِ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ .[4]

_عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع ) : مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ کَانَتْ کَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ ذَلِکَ الْیَوْمَ .[5]

 __ وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ مَنْ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ [حِینَ یُصْبِحُ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ‏] حِینَ یُمْسِی لَمْ یَخَفْ شَیْطَاناً وَ لَا سُلْطَاناً وَ لَا جُذَاماً وَ لَا بَرَصاً قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ أَنَا أَقُولُهَا مِائَةَ مَرَّةٍ [7]



[1]   _   مصباح‏الشریعة ص : 47

[2]   - تحف‏العقول         ص 113   

[3]   _   الکافی ج : 2 ص : 519

 

[4]    _    الکافی ج : 2 ص : 519

[5]  الکافی     2    ص 518   

[6]   _    من‏لایحضره‏الفقیه ج : 1 ص : 336

[7]   _   مستدرک‏الوسائل ج : 5 ص : 383


  
  

آداب ودعاهای مخصوص صبح

1 _ هر که در روز جمعه پیش از نماز صبح سه مرتبه بگوید
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ‏
گناهانش آمرزیده شود اگر چه بیشتر از کف دریا باشد0
2 _ از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده که هر که بگوید در عقب نماز صبح این دعارا حاجتى طلب نکند مگر آنکه آسان شود براى او و کفایت کند حق تعالى آنچه را که مهم او است‏:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ‏
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ‏
حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ
مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ مَا شَاءَ النَّاسُ‏
مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ النَّاسُ
حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ‏
حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‏
حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی‏
حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ‏0
2 _  سنت است بعد از نماز صبح روز جمعه صد مرتبه توحیدبخواند0
بعد از نماز صبح سوره الرحمن بخواند و بعد از فَبِأَیِّ ءَالاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ بگوید لاَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ آلاَئِکَ رَبِّ أُکَذِّبُ‏
4 _ و نیز روایت کرده که براى دنیا و آخرت و رفع درد چشم این دعا را بعد از نماز صبح و مغرب بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ‏
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی‏
وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلاَصَ فِی عَمَلِی‏
وَ السَّلاَمَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی‏
5 _ بعد از نماز صبح پیش از آنکه سخن بگوید این دعا رابخواند تا کفاره گناهان او باشد از جمعه تا جمعه دیگر:
اللَّهُمَّ مَا قُلْتُ فِی جُمُعَتِی هَذِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ حَلَفْتُ فِیهَا مِنْ حَلْفٍ أَوْ نَذَرْتُ فِیهَا مِنْ نَذْرٍ
فَمَشِیَّتُکَ بَیْنَ یَدَیْ ذَلِکَ کُلِّهِ فَمَا شِئْتَ مِنْهُ أَنْ یَکُونَ کَانَ وَ مَا لَمْ تَشَأْ مِنْهُ لَمْ یَکُنْ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تَجَاوَزْ عَنِّی اللَّهُمَّ مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ فَصَلَوَاتِی عَلَیْهِ وَ مَنْ لَعَنْتَ فَلَعْنَتِی عَلَیْهِ‏
و اقلا در هر ماهى یک مرتبه این عمل را بجا آورد
6 _ زیارتى است که هر روز بعد از نماز صبح مولاى ما صاحب الزمان علیه السلام به آن زیارت کرده مى‏شود و آن زیارت این است:
اَللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاَیَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏
فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِمْ‏
وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ عَنِّی مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِیَّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ‏
وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ‏
اللَّهُمَّ (إِنِّی) أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً فِی رَقَبَتِی‏
اللَّهُمَّ کَمَا شَرَّفْتَنِی بِهَذَا التَّشْرِیفِ وَ فَضَّلْتَنِی بِهَذِهِ الْفَضِیلَةِ وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ النِّعْمَةِ
فَصَلِّ عَلَى مَوْلاَیَ وَ سَیِّدِی صَاحِبِ الزَّمَانِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ‏
وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِی الصَّفِّ الَّذِی نَعَتَّ أَهْلَهُ فِی کِتَابِکَ‏
فَقُلْتَ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ آلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ‏
اللَّهُمَّ هَذِهِ بَیْعَةٌ لَهُ فِی عُنُقِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‏
و مى‏گویى ده مرتبه‏
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
الْأَوْصِیَاءِ الرَّاضِینَ الْمَرْضِیِّینَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ‏
وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ‏
7 _ تعقیبات  نماز صبح‏
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِکَ إِنَّکَ تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ و مى‏گویى ده مرتبه اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیَاءِ الرَّاضِینَ الْمَرْضِیِّینَ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ بَارِکْ عَلَیْهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکَاتِکَ وَ السَّلامُ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ وَ أَجْسَادِهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه‏
 و این صلوات در عصرهاى جمعه نیز وارد شده با فضیلت بسیار و بگو نیز اللَّهُمَّ أَحْیِنِی عَلَى مَا أَحْیَیْتَ عَلَیْهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ أَمِتْنِی عَلَى مَا مَاتَ عَلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام‏
 و بگو صد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ‏
 و صد مرتبه أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَافِىَ‏
و صد مرتبه أَسْتَجِیرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ
و صد مرتبه وَ أَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ
و صد مرتبه أَسْأَلُ اللَّهَ الْحُورَ الْعِین‏
َ و صد مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِین‏
ُ و صد مرتبه توحى‏د
 و صد مرتبه صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
ٍ و صد مرتبه سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏
ِ و صد مرتبه مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏
ِ پس بگو أَصْبَحْتُ اللَّهُمَّ مُعْتَصِما بِذِمَامِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لا یُطَاوَلُ وَ لا یُحَاوَلُ مِنْ شَرِّ کُلِّ غَاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصَّامِتِ وَ النَّاطِقِ فِی جُنَّةٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَلاءِ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ مُحْتَجِبا مِنْ کُلِّ قَاصِدٍ لِی إِلَى أَذِیَّةٍ بِجِدَارٍ حَصِینٍ الْإِخْلاصِ فِی الاعْتِرَافِ بِحَقِّهِمْ وَ التَّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ مُوقِنا أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ أُوَالِی مَنْ وَالَوْا وَ أُجَانِبُ مَنْ جَانَبُوا فَأَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ یَا عَظِیمُ حَجَزْتُ الْأَعَادِیَ عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّا جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُون‏
َ و این دعا در هر صبح و شام خوانده مى‏شود و آن دعاى امیر المؤمنین علیه السلام است در لیلة المبیت‏.
هر که بعد از نماز صبح ده مرتبه بگوید سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حق تعالى او را عافیت دهد از کورى و دیوانگى و جذام و فقر و خانه بر سر فرود آمدن یا خرافت در هنگام پیرى
از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که: هر که بعد از نماز صبح و نماز مغرب بگوید هفت مرتبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حق تعالى دفع کند از او هفتاد نوع از انواع بلا که آسانتر آنها باد و پیسى و دیوانگى باشد و اگر شقى باشد محو شود از اشقیا و نوشته شود از سعدا
 نیز از آن حضرت روایت کرده که: براى دنیا و آخرت و رفع درد چشم این دعا را بعد از نماز صبح و مغرب بخوانند اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَ السَّلامَةَ فِی نَفْسِی وَ السَّعَةَ فِی رِزْقِی وَ الشُّکْرَ لَکَ أَبَدا مَا أَبْقَیْتَنِی
از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده که: هر که بگوید در عقب نماز صبح این کلام را حاجتى طلب نکند مگر آنکه آسان شود براى او و کفایت کند حق تعالى آنچه را که مهم او است: بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لا مَا شَاءَ النَّاسُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ النَّاسُ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیم‏


  
  

اهمیت بین الطلوعین درقرآن

درقرآن کریم آیاتی وجوددارد که به جایگاه بین الطلوعین اشاره دارد ، وجود واژه های همچون : « صبح » ، «سحر » و «فجر » درقرآن ؛ بیانگر توجه کتاب خدا به این ساعات معنوی است . قرآن کریم ازجنبه های گوناگون به بین الطلوعین اشاره داردکه ذیلا به بعضی ازآنها اشاره مینمائیم :

1 _ دراین ساعت « مَنّ و سلوی» بر بنی اسرائیل نازل میشد.

قرآن کریم یکی ازنعمتهای را که برای بنی اسرائیل برمیشمارد نزول دو نوع روزی آسمانی بنام « من وسلوی » است ؛ در سوره بقرة : آیه 57 می فرماید :

أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏

درتفاسیر آمده است که لحظه نزول این نعمتهای الهی ساعات بین الطلوعین بوده است .لذا میتوان نتیجه گرفت که نزول خیرات الهی دراین ساعت ، بیانگر تقدس این لحظات است .

از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که نزول منّ و سلوى بین الطلوعین بوده و هر که در خواب بود از آن محروم میشد و لذا خواب در اینموقع مذموم شمرده شده و بیداریش موجب جلب رزق میگردد.

درجای دیگر قرآن نیز اشاره شده است که خداوند درساعات بین الطلوعین ارزاق انسانهارا تقسیم مینماید:

« فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً » ذاریات 4

درتفسیر این آیه گفته شده است : إن الملائکة تقسم أرزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر إلى طلوع الشمس فمن نام ما بینهما نام عن رزقه .

2 _ نمازصبح که فضیلت بسیار زیا ددارد , دراین ساعت وارد شده است .

خداوند  در سوره بقرة : آیه 238 به صلاة الوسطی سفارش می نماید .

مفسران میگویند  صلوة وسطى ذکر خاص بعد از عام است ( حافظو اعلی الصلوات والصلاةالوسطی ) که بواسطه اهمیت آن بااین کیفیت ذکرشده است .

درمورد اینکه مقصود ازصلوت وسطی چه نمازی است ؟ بعضی گفته اند نماز صبح است چون وقت آن بین الطلوعین و مشهود ملائکه شب و روز است لذا صلات وسطی نامیده شده است .

جادارد بعد ازنمازصبح تعقیبات عام وتعقیبات خاص نمازصبح را بجا آوریم .

3_ دستور تسبیح درقرآن کریم درساعات بین الطلوعین

درقرآن کریم میفرماید : وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها .

« قبل طلوع الشمس » یعنى بین الطلوعین، یعنی از طلوع فجر تا طلوع خورشید.

 تسبیح خدا که درآیه قرآن آمده است با ذکر و نماز و قرآن دراین ساعات محقق میشود.اگرکسی دراین ساعات یکسره مشغول نماز باشد یافرد دیگر یکسره به قرائت قرآن اشتغال داشته باشد یا شخص سوم اذکارلفظی مانند تسبیحات اربعه را برای این ساعات انتخاب نماید ، همه اینها ازمصادیق تسبیح الهی است .

قرآن کریم درآیه دیگرنیز می فرماید : وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ.

درتفسیر آمده است که مقصود از:«الإبکار» فهو ما بین الطلوعین.

 «َ فَسُبْحانَ اللَّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ (17)روم  

اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا».احزاب 42

4_ اشتغال به عبادت دراین ساعات درقرآن کریم سفارش شده است.

قرآن کریم میفرماید :

أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً

مفسران میفرماید: مقصود از « قرآن الفجر» ساعات آغازین فجر میباشد.سزاوار است سالک دراین ساعات مشغول عباد ت ( نماز واذکاردیگر ) باشد.

5 _ سحرخیزی از صفات متقین است .

بیدار بودن دربعضی ازساعات بین الطلوعین ازمصادیق سحر خیزی است .قرآن کریم یکی ازویژگیهای متقین را

« استغفار دراسحار » میداند:

الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ- آل عمران  (17)

اگرچه امروزه مفهوم سحر معمولا بر ساعات پایانی شب اطلاق میشود ؛ ولی لحظات فجر کاذب را می توان جزو این ساعت دانست ؛ اگرچه شاید اعمال بین الطلوعین نیز ازمصادیق « اسحار » باشد.

مؤمنان کسانی است که درسحرها مشغول استغفار هستند.بقول علامه حسن زاده : ازانسان سر برود سحرنرود.

6- قسمهای قرآن  به صبح

معمولا قرآن کریم به اشیاء یا موجوداتی قسم یاد میکند که دارای قداست واعتبار ارزشی ومورد احترام باشد.درقرآن دوبار به صبح قسم یاد شده است :

وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34)مدثر

 إذا أسفر : ای  أضاء و امتدّ ضیاؤه .

قسم به صبح هنگامیکه روشنائی آن امتدادیابد.

وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (18)تکویر

قسم به صبح هنگامیکه نفس میکشد

اگر این ساعات درعالم ملکوت دارای فضیلت نبود خداوند به آنها قسم یاد نمی فرمود.

7 _ جایگاه ویژه صبح درقرآن

غیر ازقسم های قرآن ؛ ازجهات دیگر نیز لحظات بین الطلوعین وصبح مورد عنایت قرآن است .مثلا خداوند ایجاد صبح را به خودش نسبت میدهد وآن را ازنمونه های قدرت ربوبی خود میداند.

فالِقُ الْإِصْباحِ (96)انعام

خداوندایجاد کننده صبح است

خدارا هنگام شب وهنگام صبح تسبیح کنید.

فَالْمُغیراتِ صُبْحاً (3)عادیات

 «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

ای پیامبر بگو : پناه میبرم به پروردگار فَلَق


  
  

اهمیت بین الطلوعین درقرآن

درقرآن کریم آیاتی وجوددارد که به جایگاه بین الطلوعین اشاره دارد ، وجود واژه های همچون : « صبح » ، «سحر » و «فجر » درقرآن ؛ بیانگر توجه کتاب خدا به این ساعات معنوی است . قرآن کریم ازجنبه های گوناگون به بین الطلوعین اشاره داردکه ذیلا به بعضی ازآنها اشاره مینمائیم :

1 _ دراین ساعت « مَنّ و سلوی» بر بنی اسرائیل نازل میشد.

قرآن کریم یکی ازنعمتهای را که برای بنی اسرائیل برمیشمارد نزول دو نوع روزی آسمانی بنام « من وسلوی » است ؛ در سوره بقرة : آیه 57 می فرماید :

أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏

درتفاسیر آمده است که لحظه نزول این نعمتهای الهی ساعات بین الطلوعین بوده است .لذا میتوان نتیجه گرفت که نزول خیرات الهی دراین ساعت ، بیانگر تقدس این لحظات است .

از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که نزول منّ و سلوى بین الطلوعین بوده و هر که در خواب بود از آن محروم میشد و لذا خواب در اینموقع مذموم شمرده شده و بیداریش موجب جلب رزق میگردد.

درجای دیگر قرآن نیز اشاره شده است که خداوند درساعات بین الطلوعین ارزاق انسانهارا تقسیم مینماید:

« فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً » ذاریات 4

درتفسیر این آیه گفته شده است : إن الملائکة تقسم أرزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر إلى طلوع الشمس فمن نام ما بینهما نام عن رزقه .

2 _ نمازصبح که فضیلت بسیار زیا ددارد , دراین ساعت وارد شده است .

خداوند  در سوره بقرة : آیه 238 به صلاة الوسطی سفارش می نماید .

مفسران میگویند  صلوة وسطى ذکر خاص بعد از عام است ( حافظو اعلی الصلوات والصلاةالوسطی ) که بواسطه اهمیت آن بااین کیفیت ذکرشده است .

درمورد اینکه مقصود ازصلوت وسطی چه نمازی است ؟ بعضی گفته اند نماز صبح است چون وقت آن بین الطلوعین و مشهود ملائکه شب و روز است لذا صلات وسطی نامیده شده است .

جادارد بعد ازنمازصبح تعقیبات عام وتعقیبات خاص نمازصبح را بجا آوریم .

3_ دستور تسبیح درقرآن کریم درساعات بین الطلوعین

درقرآن کریم میفرماید : وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها .

« قبل طلوع الشمس » یعنى بین الطلوعین، یعنی از طلوع فجر تا طلوع خورشید.

 تسبیح خدا که درآیه قرآن آمده است با ذکر و نماز و قرآن دراین ساعات محقق میشود.اگرکسی دراین ساعات یکسره مشغول نماز باشد یافرد دیگر یکسره به قرائت قرآن اشتغال داشته باشد یا شخص سوم اذکارلفظی مانند تسبیحات اربعه را برای این ساعات انتخاب نماید ، همه اینها ازمصادیق تسبیح الهی است .

قرآن کریم درآیه دیگرنیز می فرماید : وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ.

درتفسیر آمده است که مقصود از:«الإبکار» فهو ما بین الطلوعین.

 «َ فَسُبْحانَ اللَّهِ حینَ تُمْسُونَ وَ حینَ تُصْبِحُونَ (17)روم  

اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا».احزاب 42

4_ اشتغال به عبادت دراین ساعات درقرآن کریم سفارش شده است.

قرآن کریم میفرماید :

أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً

مفسران میفرماید: مقصود از « قرآن الفجر» ساعات آغازین فجر میباشد.سزاوار است سالک دراین ساعات مشغول عباد ت ( نماز واذکاردیگر ) باشد.

5 _ سحرخیزی از صفات متقین است .

بیدار بودن دربعضی ازساعات بین الطلوعین ازمصادیق سحر خیزی است .قرآن کریم یکی ازویژگیهای متقین را

« استغفار دراسحار » میداند:

الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ- آل عمران  (17)

اگرچه امروزه مفهوم سحر معمولا بر ساعات پایانی شب اطلاق میشود ؛ ولی لحظات فجر کاذب را می توان جزو این ساعت دانست ؛ اگرچه شاید اعمال بین الطلوعین نیز ازمصادیق « اسحار » باشد.

مؤمنان کسانی است که درسحرها مشغول استغفار هستند.بقول علامه حسن زاده : ازانسان سر برود سحرنرود.

6- قسمهای قرآن  به صبح

معمولا قرآن کریم به اشیاء یا موجوداتی قسم یاد میکند که دارای قداست واعتبار ارزشی ومورد احترام باشد.درقرآن دوبار به صبح قسم یاد شده است :

وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34)مدثر

 إذا أسفر : ای  أضاء و امتدّ ضیاؤه .

قسم به صبح هنگامیکه روشنائی آن امتدادیابد.

وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (18)تکویر

قسم به صبح هنگامیکه نفس میکشد

اگر این ساعات درعالم ملکوت دارای فضیلت نبود خداوند به آنها قسم یاد نمی فرمود.

7 _ جایگاه ویژه صبح درقرآن

غیر ازقسم های قرآن ؛ ازجهات دیگر نیز لحظات بین الطلوعین وصبح مورد عنایت قرآن است .مثلا خداوند ایجاد صبح را به خودش نسبت میدهد وآن را ازنمونه های قدرت ربوبی خود میداند.

فالِقُ الْإِصْباحِ (96)انعام

خداوندایجاد کننده صبح است

خدارا هنگام شب وهنگام صبح تسبیح کنید.

فَالْمُغیراتِ صُبْحاً (3)عادیات

 «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»

ای پیامبر بگو : پناه میبرم به پروردگار فَلَق


  
  

ماه رجب یکی ازماههای بافضیلتی است که خداوند آن را مقدمه ماههای شعبان ورمضان قرارداده است تا بااستفاده ازبرکات این ماه ؛ توفیق درک بیشتر فیوضات ماههای بعدی  را پیدا نمائیم .

لذا جا دارد که با گرفتن روزه وخواندن دعا وتوجه به اعمال ماه رجب , ازجمله « اعتکاف » ، خودرا برای استفاده ازشبهای قدر درماه رمضان آماده نمائیم .


  
  

در23 ربیع الاول حضرت فاطمه معصومه (ع) وارد قم شد.درمحلی که فعلا بنام بیت النور معروف است مدتی را اقامت فرمود.

ازآنجائیکه مریض بود ؛ پس ازچند روز ازدنیا رفت ودرقبرستان بابلان دفن گردید.

درزمان دفن او سوارناشناسی را باچهره نقاب زده دیدند که اورا دفن نمود.

امروزه حرم مطهر او پناهگاه انسانهای عاشقی است که ازسراسر جهان به زیارتش می آیند.

سلام براو وپدرواجداد طاهرینش.


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >