1- در آن نیمه شب تاریک و غم گرفته مدینه که فاطمه(س) را مظلومانه و دور از چشم این و آن به خاک می سپردند و تربت پاکش را به وصیت خود او از دیده ها پنهان می داشتند، شاید غیر از علی(ع) کسی نمی دانست که زهرا(س) در «بی نشانی» مدفن خویش، «نشانه»ای برای آیندگان برجای می گذارد تا ره گم نکنند و خوش به نشان در پی او راه بسپارند. آن شب بعد از دفن فاطمه(س)، موجی بلند از دل دریایی علی(ع) به فراز آمد و بر زبان مبارکش نشست که؛
«ای رسول خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت می نماید و اندوه دلم، هرگز نمی گشاید...
رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصه ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا می برم و دخترت را به تو می سپارم. زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستم ها بر او روا داشتند... آنچه می خواهی از او بجوی و هرچه خواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید...
ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک می رود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبان ها نیافتاده است...
درد دل، با تو در میان می گذارم و دل خویش به یاد تو خوش می دارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان او، بر فاطمه...
ای رسول خدا... اگر می روم، نه ملول و خسته جانم و اگر می مانم، نه آنکه به وعده خدا بدگمانم، چون صبرکنندگان را وعده داده است در انتظار پاداش او می مانم که هرچه هست از اوست و شکیبایی نیکوست.»
علی(ع) در پایان رو به فاطمه(س) کرد و گفت؛ «اگر بیم آن نبود که ستمگران چیره شوند، برای همیشه در کنار مزارت می ماندم و در این ماتم بزرگ جوی اشک از دیده می راندم...»
فردای آن شب ماتم زده وقتی خبر شهادت دختر رسول خدا(ص) در مدینه پیچید، برخی بر این باور بودند که کار تمام شده است! ولی ماجرا تازه آغاز شده بود.
2- امام راحل ما(ره) با استناد به روایت موثقی از اصول کافی - جلد یک، ص457- می فرمود در فاصله میان رحلت رسول خدا(ص) و شهادت فاطمه زهرا(س) «جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد... و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب- سلام الله علیه- است، برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمی دانیم، ممکن است.» صحیفه امام(ره)، ج20، ص5
ما نمی دانیم فرشته وحی در آن روزهای ماتم گرفته بعد از رحلت رسول خدا(ص) درباره امروز ایران اسلامی به زهرا(س) چه گفته بود، ولی به گواهی حدیث شریفی که امام راحل ما(ره) از قول امام صادق(ع) نقل کرده است، از آینده خبر داده بود و از جمله، از این روزهای ایران. سروشی که فرشته وحی در گوش زهرا(س) سروده بود، هرچه بود، دل داغدار فاطمه(س) در سوگ رسول خدا(ص) را تسلی داده بود و آن دلواپسی را که از انحراف در راه پیامبر اعظم(ص) داشت، آرام بخشیده بود. اما، فاطمه(س) را چه می شد؟ و از چه دلواپس بود؟...
3- فاطمه(س) چند روز قبل از شهادت مظلومانه اش در مسجدالنبی(ص) و در جمع بزرگ مهاجر و انصار به خطبه ایستاده و فرموده بود؛
«خس و خاشاک نفاق در شما پدیدار گشته، لباس دین در میانتان کهنه گردیده، سردسته گمراهان در میان شما به سخن ایستاده، فرومایگان سربرداشته، کبک باطل، خواندن آغاز کرده و در خانه هایتان به گردش درآمده، شیطان از مخفیگاه خود به میان شما سرک کشیده و می بیند که ندایش را پاسخ می دهید و برای دیدن چهره فریبنده اش آماده شده اید. بر شتری داغ نهادید که متعلق به شما نبود و در آبشخوری گام زدید که از آن شما نیست. چرا با گروهی که پیمان خود را شکسته و آهنگ بیرون راندن رسول خدا(ص) را کرده اند، ستیزه نمی کنید؟... آیا از آنها بیم دارید؟ و حال آن که باید از خدا اندیشه کنید... چرا پس از ایمان، حیران گشته اید و بعد از پیشتازی عقب نشسته اید؟»
فاطمه(س) یک سینه سخن داشت ولی گوشی برای شنیدن آن نمی یافت. رخدادهای بعدی نیز نه فقط غم های آن روز فاطمه(س) را کاهش نداد که بر آن افزود... علی(ع) که هم سنخی برای هم سخنی نداشت و سر در چاه به درد دل می پرداخت و نیمه آن شب از ماه ضیافت خدا، در محراب کوفه به خون غلتید، تنها به این علت که عدالت خواه بود. حسن(ع) که مظلومانه به زهر کینه دشمنان بیرونی در اندرونی خویش به بستر شهادت افتاد، حسین(ع)، کربلا، زینب، عباس، اسرا... حاکمیت بنی امیه، سلطه بنی عباس و... این رخدادها هیچکدام، چیزی نبود که خبر پیشاپیش فرشته وحی از وقوع آن، دلشوره زهرا(س) را برای ادامه راه رسول خدا(ص) به آرامش آورد. پس آن واقعه که زهرا(س) را آرام کرد چه بود؟
4- می گفتند، نگرانی فاطمه(س) از غصب «فدک» بود، باغی در اطراف مدینه که رسول خدا(ص) به او بخشیده بود. نمی گوییم، این نبود، ولی فاطمه(س) و دلواپسی برای یک باغ؟! خطبه زهرای مرضیه(س) که از دلواپسی های دیگر او حکایت می کند و زندگی فاطمه(س) از بی رغبتی ایشان به دنیا. با امام راحلمان(ره) بخوانیم درباره زهرا(س)؛
«انسان گمان می کند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد. لکن ما وقتی که ملاحظه می کنیم و سعادت ها را سنجش می کنیم، می بینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخ ها بودند... ما یک کوخ چهار پنج نفره در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا سلام الله علیها است. برکات این کوخ چند نفری آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت». صحیفه امام، ج17، ص.373
«فدک» هرچه بود و هرچه هست، نکته ای رازآلود است. در خبر موثقی آمده است هارون الرشید خلیفه عباسی یکی از درباریان خویش را نزد امام موسی بن جعفر علیه السلام فرستاد و از ایشان خواست محدوده «فدک» را مشخص کند تا آن را به فرزندان فاطمه(س) بازگرداند و امام علیه السلام حدود و ثغور سرزمین اسلامی آن روز را به عنوان بخشی از فدک معرفی فرمودند.
5- خطبه فاطمه(س) در مسجدالنبی(ص) که چند روز قبل از شهادتش ایراد فرموده و بخشی از آن در صدر این نوشته آمد به وضوح نشان می دهد دلشوره فاطمه(س) چه بود؟ انحراف از راه و روش و بینش و منش رسول خدا(ص). بنابراین بی تردید آنچه دل زهرای عزیز(س) را آرام می بخشد و غبار غم از چهره ملکوتی او می زداید، بازگشت امت از بیراهه و کژراهه به بستری است که رسول خدا(ص) آورده و نشان داده بود. اسلام ناب محمدی(ص) ... و این واقعه عظیم با نهضت امام خمینی(ره) به وقوع پیوست. امام راحل ما(ره) اسلام ناب محمدی(ص) را غبارزدایی کرد. بدعت ها، تحریف ها، بداندیشی ها و کج اندیشی ها را که طی قرن های متمادی به کینه یا جهل یا غفلت بر چهره آن نشسته بود، پاک کرد و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که بود به جهانیان عرضه فرمود. سایه روشنی از قیام مهدی موعود.
مردم وقتی ندای او را که به انقلاب بلند شده بود، شنیدند، این ندا را در دل خود آشنا دیدند، همه نشانه ها که می داد، نشانی «گمشده» آنها بود. امت وقتی گمشده خود را یافتند، بیراهه وانهادند و به راهی که امام(ره) نشان می داد شتافتند، پنجه در پنجه دشمنان خدا انداختند، سقف ظلمانی نظام سلطه جهانی را شکافته، طرحی نو درانداختند و «عصر خمینی» آغاز شد. عصر بازگشت امت به اسلام ناب محمدی(ص) ... ترجمان دیگری از «عصر فاطمی».
6- فاطمه عزیز! دختر پهلو شکسته رسول خدا(ص)، همسر مظلوم علی مرتضی(ع)... دیگر غریب نیستی، نگاه کن! بعد از هزار وچهارصد و چند سال که از آن نیمه شب غمزده مدینه می گذرد، همه از پیر و جوان در سوگ تو لباس عزا پوشیده اند و به یاد پهلوی شکسته و بغض در گلو نشسته ات بر سروسینه می زنند و اشک می ریزند. اگر امروز بودی که هستی، می دیدی و می بینی، میلیون ها میلیون جوان کمر به خدمت بسته داری، در ایران، در لبنان، در فلسطین، در عراق، در یمن، در حجاز در... چه سخت بود آن روزها که با پای خسته به در خانه خواص پیمان شکن می رفتی و عهدی را که با رسول خدا(ص) بسته و شکسته بودند به یادشان می آوردی، اما، امروز، از فرزندت خامنه ای به یک اشاره است و از خیل عاشقانت به سر دویدن و دیروز از فرزند دیگرت خمینی اینگونه بود... ما بر این باوریم که آن روزها فرشته وحی از فدائیان تو در این روزها خبر داده بود... فاطمه عزیز! ما در عصر خمینی به راهی می رویم که تو می پسندی، راهی که به ظهور مهدی تو می رسد. آیا راضی هستی زهرای عزیز!
حسین شریعتمداری (کیهان)