سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]

احترام به والدین

در کافى به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفت‏از امام صادق(ع)شنیدم مى‏فرمود: یکى از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکى دیگر نومیدى ازرحمت‏خدا،و یکى ایمنى از مکر اوست، و روایت‏شده که از هر گناهى بزرگتر شرک به خدااست (1) .

و در کتاب فقیه درحقوقى که از امام زین العابدین(ع)روایت کرده فرموده: بزرگترین حق خدا بر تو این است که اورا بپرستى، و چیزى شریکش نسازى که اگر اینکار رابه اخلاص کردى خداوند حقى براى تو برخود واجب مى‏کند، و آن این است که امور دنیا وآخرتت را کفایت مى‏کند.

و نیز فرمود: و اما حق مادرت این است که بدانى او تورا طورى حمل کرد که احدى، احدى را آن طور حمل نمى‏کند، آرى او تو را در داخل شکم خود حمل کرد، واز میوه قلبش‏چیزى به تو داد، که احدى به احدى نمى‏دهد، و او با تمامى اعضاى بدنش تو را محافظت‏نمود، و باک نداشت ازاینکه گرسنه و تشنه بماند، بلکه پروایش همه از گرسنگى و تشنگى توبود، او باک نداشت ازاینکه برهنه بماند، همه پروایش از برهنگى تو بود، او هیچ پروایى

 (1)اصول کافى، ج 2، ص 278، ح 4.

صفحه : 328

نداشت از گرما، ولى سعیش این بود که بر سر تو سایه بیفکند،او به خاطر تو از خواب خوش‏صرفنظر کرد، و تو را از گرما و سرما حفظ نمود، همه این تلاشها براى این است که‏تو مال اوباشى، و تو نمى‏توانى از عهده شکر او برآیى، مگر با یارى و توفیق خدا.

و اما حق پدرت این است که بدانى او ریشه تو است، چون‏اگر او نبود تو نبودى، پس هروقت از خودت چیزى دیدى که خوشت آمد، بدان که اصل آن نعمت پدرتو است، پس حمدخدا گوى، و شکر پدر بجاى آر، آن قدر که با این نعمت برابرى کند، و هیچ نیرویى نیست جزبه وسیله خدا (1) .

و در کافى به سند خود از هشام بن سالم، از امام صادق(ع)روایت‏کرده که‏فرمود: مردى نزد رسول اکرم(ص)رفت و گفت: یا رسول الله به چه‏کس نیکى کنم؟فرمودبه مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چه‏کس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟فرمودبه پدرت (2) .

و در مناقب آمده که روزى حسین بن على(ع)به عبدالرحمان بن عمرو بن‏عاص گذشت، پس عبد الرحمان گفت: هر که مى‏خواهد به مردى نظر کند که محبوبترین‏اهل‏زمین است نزد اهل آسمان، به این شخص نظر کند، که دارد مى‏گذرد، هر چند که من بعد ازجنگ صفین تاکنون با او همکلام نشده‏ام.

پس ابو سعید خدرى او را نزد آن جناب آورد، حسین(ع)به‏او فرمود: آیامى‏دانستى که من محبوبترین اهل زمین نزد اهل آسمانم، و با این حال در صفین شمشیربه‏روى من و پدرم کشیدى؟به خدا سوگند پدر من بهتر از من بود، پس عبد الرحمان عذر خواهى‏کرد و گفت:آخر چه کنم رسول خدا(ص)به خود من سفارش فرمودکه پدرت را اطاعت کن، حضرت فرمود: مگر کلام خداى را نشنیدى که فرمود: و ان‏جاهداک‏على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهماو نیز مگر از رسول خدا(ص)نشنیده‏اى که فرمود:اطاعت(پدر و مادر و یا هر کس که اطاعتش واجب‏است)باید که معروف باشد، و اطاعتى که نافرمانى خدا است معروف و پسندیده‏نیست، و نیزمگر نشنیده‏اى که هیچ مخلوقى در نافرمانى خدا نباید اطاعت‏شود (3) .

 (1)من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 376. (2)کافى، ج 2، ص 159، ح 9. (3)مناقب، ج 4، ص 73 - طبع قم.

علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 327