احترام به والدین در کافى به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفتاز امام صادق(ع)شنیدم مىفرمود: یکى از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکى دیگر نومیدى ازرحمتخدا،و یکى ایمنى از مکر اوست، و روایتشده که از هر گناهى بزرگتر شرک به خدااست (1) . و در کتاب فقیه درحقوقى که از امام زین العابدین(ع)روایت کرده فرموده: بزرگترین حق خدا بر تو این است که اورا بپرستى، و چیزى شریکش نسازى که اگر اینکار رابه اخلاص کردى خداوند حقى براى تو برخود واجب مىکند، و آن این است که امور دنیا وآخرتت را کفایت مىکند. و نیز فرمود: و اما حق مادرت این است که بدانى او تورا طورى حمل کرد که احدى، احدى را آن طور حمل نمىکند، آرى او تو را در داخل شکم خود حمل کرد، واز میوه قلبشچیزى به تو داد، که احدى به احدى نمىدهد، و او با تمامى اعضاى بدنش تو را محافظتنمود، و باک نداشت ازاینکه گرسنه و تشنه بماند، بلکه پروایش همه از گرسنگى و تشنگى توبود، او باک نداشت ازاینکه برهنه بماند، همه پروایش از برهنگى تو بود، او هیچ پروایى (1)اصول کافى، ج 2، ص 278، ح 4. صفحه : 328 نداشت از گرما، ولى سعیش این بود که بر سر تو سایه بیفکند،او به خاطر تو از خواب خوشصرفنظر کرد، و تو را از گرما و سرما حفظ نمود، همه این تلاشها براى این است کهتو مال اوباشى، و تو نمىتوانى از عهده شکر او برآیى، مگر با یارى و توفیق خدا. و اما حق پدرت این است که بدانى او ریشه تو است، چوناگر او نبود تو نبودى، پس هروقت از خودت چیزى دیدى که خوشت آمد، بدان که اصل آن نعمت پدرتو است، پس حمدخدا گوى، و شکر پدر بجاى آر، آن قدر که با این نعمت برابرى کند، و هیچ نیرویى نیست جزبه وسیله خدا (1) . و در کافى به سند خود از هشام بن سالم، از امام صادق(ع)روایتکرده کهفرمود: مردى نزد رسول اکرم(ص)رفت و گفت: یا رسول الله به چهکس نیکى کنم؟فرمودبه مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چهکس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟فرمودبه پدرت (2) . و در مناقب آمده که روزى حسین بن على(ع)به عبدالرحمان بن عمرو بنعاص گذشت، پس عبد الرحمان گفت: هر که مىخواهد به مردى نظر کند که محبوبتریناهلزمین است نزد اهل آسمان، به این شخص نظر کند، که دارد مىگذرد، هر چند که من بعد ازجنگ صفین تاکنون با او همکلام نشدهام. پس ابو سعید خدرى او را نزد آن جناب آورد، حسین(ع)بهاو فرمود: آیامىدانستى که من محبوبترین اهل زمین نزد اهل آسمانم، و با این حال در صفین شمشیربهروى من و پدرم کشیدى؟به خدا سوگند پدر من بهتر از من بود، پس عبد الرحمان عذر خواهىکرد و گفت:آخر چه کنم رسول خدا(ص)به خود من سفارش فرمودکه پدرت را اطاعت کن، حضرت فرمود: مگر کلام خداى را نشنیدى که فرمود: و انجاهداکعلى ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهماو نیز مگر از رسول خدا(ص)نشنیدهاى که فرمود:اطاعت(پدر و مادر و یا هر کس که اطاعتش واجباست)باید که معروف باشد، و اطاعتى که نافرمانى خدا است معروف و پسندیدهنیست، و نیزمگر نشنیدهاى که هیچ مخلوقى در نافرمانى خدا نباید اطاعتشود (3) . (1)من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 376. (2)کافى، ج 2، ص 159، ح 9. (3)مناقب، ج 4، ص 73 - طبع قم. علامه سید محمد حسین طباطبایى قدس سره ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 327 |