سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شایسته است که دانش انسان بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]

ضوا بط حجیت فعل معصوم (ع)

برای حجیت فعل معصوم (ع) شرایطی بیان شده است که درصورت تحقق آن شرایط ، آنچه ازفعل امام (ع) برداشت نمودیم برای ما حجت است .به تعدادی ازاین ضوابط اشاره مینمائیم :

1 _ درمقام بیان باشد

درصورتی فعل امام (ع) برای ما حجت است که امام (ع) درمقام بیان حکم دین باشد، یعنی امام (ع) توجه داشته باشد که گروهی اورا مشاهده مینماید واز رفتار او به عنوان یک حکم فقهی بهره برداری مینماید . درصورتی که درمقام بیان نباشد آنچه ازفعل آن حضرت برداشت نمائیم برای ما حجت نیست. گاهی چنین بیان میشود که اگر فعل امام (ع) مربوط به امورعادی وضروری زندگی ومعمولی باشد آن حضرت درمقام بیان محسوب نمیشود.گاهی گفته میشود که اگر فعل امام (ع) عادت باشدبیان کننده این معنا است که امام (ع) درمقام بیان نیست ولی اگر عبادت باشد ، امام (ع) درمقام بیان است .

درصورتیکه مشخص باشد که معصوم (ع) درمقام بیان است یا درمقام بیان نیست تکلیف روشن است ولی اگر مسئله مبهم باشد دراینجا این پرسش مطرح میگردد که ازکجا بدانیم آیا امام (ع) درمقام بیان است یاخیر؟ به عبارت دیگر آیا فعل معصوم (ع) عبادت است یاعادت ؟

جواب این سؤال این است که قرائن موجود برای ما ثابت میکند که آیا امام (ع) درمقام بیان بوده است یاخیر ؟ یعنی ازقرینه ها می فهمیم که فعل آن حضرت عبادت است یا عادت. گروهی معتقد است که اصل اولیه براین است که امام درمقام بیان حکم خداباشد مگراینکه قرینه برخلاف آن وجودداشته باشد.درمقابل، گروه دیگر معتقد است چون امام (ع) هم یکی ازافراد بشر است اصل اولیه این است که افعال بدون قرینه آن حضرت برای بیان امورعادی باشد نه حکم الله .

مثلااگر معصوم (ع) به هنگام تشنگى آب مى‌نوشد و یا در جایى بنا برضرورت ، سریع حرکت مى‌کند و یا بر اثر بیمارى از خوردن غذایى امتناع مى‌ورزد، هیچ کدام از این امور دلیل بر وجوب یا حرمت نیست. زیرا در این گونه موارد، از قرائن مى‌توان فهمید که معصوم در مقام بیان حکم و تبیین شریعت نیست.

صاحب قوانین به دودیدگاه مزبور اشاره دارد ومبنای یکی ازاقوال را «اصل عدم تشریع »میداند ، ایشان میفرماید :

«و أمّا ما یتردّد بین کونه من أفعال الطّبائع أو من الشّرع ففی حمله على أیّهما وجهان [1] نظرا إلى أصالة عدم التّشریع و إلى أنّه صلى الله علیه و آله بعث لبیان الشرعیّات .»

مرحوم مشکینی دراصطلاحات الاصول به دیدگاه دوم  اشاره دارد ومی نویسد :

«و إن لم یعلم وجه العمل و احتمل کونه عبادة أو مباحا یفعله باقتضاء طبعه کما إذا کان یجلس بعد السجدتین و قبل القیام، فالظاهر عدم ثبوت الرجحان بذلک.[2]»

به عنوان نمونه می توان به چند مورد ازافعال معصوم (ع) اشاره نمائیم که درآن بین عبادت بودن وعادت بودن تردید است ، بعض فقهای مسلمان  آن را عادت ، وازامور بشری میدانند وبعضی آن را ازتعالیم رسول خدا (ص) میدانندکه برای تشریع انجام شده است .

1_ جلسه استراحت

بعضی ازعلمای عامه علت استراحت رسول خدا (ص) را خستگی ظاهری آن حضرت میدانندولی علمای شیعه آن را عبادت میدانند:

« و زعم بعض العامة[3] أنه إنما فعلها بعد أن بدّن و حمل اللحم، فجعلها للجبلّة[4] »

شهید ثانی دیدگاه شیعه رادراین مورد اینگونه بیان میکند :

«و قد ثبت عندنا أنها عبادة»

2 _ بعض افعال رسول خدا (ص) درایام حج

رسول خدا (ص) درایام حج مسیرهای خاصی را برای ورود وخروج به مکه استفاده نمود ، حال سؤال این است که این فعل رسول خدا برای تعلیم بوده است یا ازباب تصادف؟ شهید ثانی دراین مورد می فرماید :

« دخوله صلى اللّه علیه و آله مکة من «ثنیة کداء[5]» و خروجه من «ثنیة کدا»[6] فهل ذلک لأنه صادف طریقه، أو لأنه سنة؟[7]»

شهید ثانی ثمره نزاع را اینگونه بیا میکند :

«و تظهر الفائدة فی استحبابه لکل داخل.»

اگر این افعال رسول خدا (ص) را برای تعلیم بدانیم درآنصورت اقتدابه آن حضرت درافعال فوق مستحب است ولی اگر آن حضرت درمقام بیان نبوده باشد برای مسلمانان مستحب نیست .

3 _ بعض افعال رسول خدا (ص) درهنگام نماز عید

پیامبر اسلام (ص) هنگام رفتن به نماز عید ازیک مسیر رفتند وهنگام بازگشت مسیر دیگری را انتخاب نمودند. آیا این فعل رسول خدا (ص) برای عبادت بوده است یا براساس عادت وعرف ؟

هریک ازاقوال دراین زمینه برای خودشان استدلالی داردکه شهید اول به دلایل آنها اشاره نموده ونظر امامیه را بیان میفرماید:

«و إذا أمکن حمل فعله صلى اللّه علیه و آله على العبادة أو العادة، ففی حمله على العادة لأصالة عدم التشریع؛ أو العبادة، لأنه صلى اللّه علیه و آله بعث لبیان الشرعیات، خلاف[8]

وی دیدگاه امامیه را اینگونه مورد اشاره قرارمیدهد:

«و عندنا ذلک کله محمول على الشرعی، لعموم أدلة التأسی[9].» مقصود ازادله تأسی آیه « ولکم فی رسول الله اسوة حسنه » میباشد.

2 _ عدم تقیه

گاهی امام (ع) درمقام تقیه ، فعلی را انجام داده است دراین گونه موارد نیز فعل امام (ع) حجت نیست ، تقیه امام (ع) به معنای حفظ مصلحت دین ومصلحت شیعیان است والا دربعض حالات ،تقیه برای امام (ع) معناندارد[10] چون تقیه ی مداراتی یا تقیه ی که برای حفظ جان باشد هردو با مقام امام (ع) سازگاری ندارد. اگر معصوم (ع) کاری را بصورت تقیه انجام میدهد هدف آن این است که شیعیانی که ازآن حضرت درس میگیرند آن فعل را بصورت تقیه ی فرابگیرند تا جان ومالشان درامان باشند.

درهرصورت  اگر قرینه بر وجود تقیه پیداشد مثل اینکه این فعل ، با افعال متعدد دیگر آن حضرت تعارض دارد یا بادستورات مسلم مذهب مخالفت دارد برای ما روشن میشود که حضرت درمقام بیان نیست ونمی توانیم حکم شرعی را ازآن استنباط نمائیم  .

3 _ پرتکرارباشد

چنانچه فعلی که ازامام (ع) صادر شده است دارای تکرار زیاد باشد ودرموارد متعدد ازامام (ع) صادر شده باشد دلیل براین است که امام (ع) درصدد بیان حکم الله بواسطه این فعل است لذا این گونه افعال معصوم (ع) برای ما حجیت دارد.مثلا سفرهای زیاد برای زیارت اجداد وآباء طاهرینشان. وپیاده مشرف شدن امام (ع) به مکه مکرمه درایام حج تمتع.

ویژگی دیگر افعال پر تکرار این است که احتمال وجوب این گونه افعال زیاد است[11] زیرا تکرار فراوان دلیل براین است که امام (ع) ازترک آن خشنود نمیگردد.

4 _ منهی ائمه (ع) نباشد

اگر آنچه ازفعل امام (ع) برداشت نموده ایم درموارد دیگر توسط خودشان نهی شده باشد این قرینه است براینکه برداشت ما ازفعل امام (ع) درست نیست . مثلا ببینیم امام (ع) میوه ی رادرزمان خاص تناول فرمود وازآن چنین برداشت کنیم که خوردن این میوه دراین زمان استحباب دارد؛ اگراین برداشت ما منهی خود امام (ع) باشد که درجای دیگر چند بار، خوردن این میوه را دراین زمان نهی کرده باشد، معلوم میشود که برداشت ما اشتباه است وفعلا امام (ع) درمقام بیان نیست بلکه به مقتضای طبع بشری خود این فعل را انجام داده است .

شهید ثانی درتمهید القواعد دررابطه با حجیت فعل معصوم (ع) فرض خاص رامطرح مینمایدوچنین نتیجه میگیرد که نقض شدن منهیات معصومین توسط افعال آنان به معنای وجوب آن فعل است . ایشان مینویسد :

«ما کان من الأفعال ممنوعا، فإذا فعله الرسول صلى اللّه علیه و آله فإنا نستدل بفعله على وجوبه.»

ایشان به عنوان مثال به تعداد رکوعات درنماز آیات اشاره میکند ومینویسد :

«فإن الزیادة عمدا فی الصلاة مبطلة فی غیره، فمشروعیة جوازهما دلیل على وجوبهما[12].»


[1]   _ قوانین الاصول ج1 ص 491

[2]   _ اصطلاحات الاصول ومعظم ابحاثها ص141

[3]   _ صحیح البخاری 1: 209 باب کیف یعتمد على الأرض إذا قام، صحیح مسلم 1: 449 کتاب الصلاة حدیث 240، سنن النسائی 2: 234 باب الاعتماد على الأرض عند النهوض.

[4]   _ المغنی لابن قدامة 1: 567.

[5]   _  کداء- بالفتح و المد- الثنیة العلیا بمکة مما یلی المقابر، و هو المعلى. انظر: ابن الأثیر- النهایة: 4- 12، مادة (کدا).

[6]   _ کدی- بالضم و القصر- الثنیة السفلى مما یلی باب العمرة.

 

[7]   _ تمهید القوعد ص237

[8]   _ تمهید القواعد الاصولیه والعربیه ص237

[9]   _ همان

[10]   _ مجله فقه اهل البیت (ع) ج52ص175

[11]   _ مجله فقه اهل البیت (ع) ج2ص226

[12]   _ تمهید القواعد ص238

[13]   _ اصول الفقه ج2 ص 165

[14]   _ تهذیب الاحکام ج6 ص337

[15]   _ ملکیة الدوله ص74

[16]   _ همان

[17]   _ همان

[18]   _ همان

[19]   _ تمهید القواعد ص 238