سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنیاد اسلام، دوستی من و دوستی اهل بیتم است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

رفتار علوی

« عدی بن حاتم طائی
 یکی از شیفتگان و ارادتمندان مولا علی
علیه السلام بود, بشنویم. این حکایت از کتاب « در
سایه آفتاب » نقل قول می شود:
« عدی بن حاتم » یکی از کبار صحابه و از
علاقه مندان مولای متقیان است. این مرد در اواخر
عمر رسول خدا (ص) اسلام آورد و اسلامش نیکو
شد. در زمان خلافت علی (ع) در خدمت آن
حضرت بود و سه پسرش به نام طریف و طرفه و
طارف در رکاب آن حضرت در صفین شهید شدند.
بعد از شهادت مولا علی (ع) و استقرار خلافت
معاویه, روزی بر معاویه وارد شد. معاویه برای
اینکه با یادآوری داغ فرزندان « عدی, » او را وادار
کند که درباره علی علیه السلام مطابق میل معاویه
حرفی بزند به او گفت: « پسرانت طرفه و طریف و
طارف چه شدند »
عدی با کمال متانت و خونسردی گفت: « در

صفین پیشاپیش علی شهید شدند. » و مخصوصا
کلمه « پیشاپیش علی » را افزود تا رضایت و افتخار
خود را برساند.
معاویه گفت: « علی درباره تو انصاف را رعایت
نکرد که پسران تو را پیشاپیش جبهه فرستاد تا کشته
شدند و پسران خود را در پشت جبهه نگهداشت که
زنده ماندند. »
عدی گفت: « شاید من درباره علی انصاف را
رعایت نکردم که او کشته شد و من زنده ماندم. »
معاویه دید از نقشه خود نتیجه نمی گیرد, پس
لحن خود را عوض کرد و گفت: « اوصاف علی را
برای من بگو. » عدی گفت: « مرا معذور بدار. »
معاویه گفت که ممکن نیست. پس عدی گفت: « به
خدا قسم علی ژرف نظر و نیرومند بود. به عدالت
سخن می گفت و با قاطعیت فیصله می داد. علم و
حکمت از اطرافش می جوشید. از زرق و برق دنیا
متنفر و با شب و تنهایی شب مانوس بود. زیاد
اشک می ریخت و بسیار فکر می کرد. در خلوت از
نفس خود حساب می کشید و بر گذشته دست
ندامت می سود. لباس کوتاه و زندگی فقیرانه را
می پسندید.
در میان ما که بود, مانند یکی از ما بود. اگر
چیزی از او می خواستیم, می پذیرفت و اگر به
حضورش می رفتیم, ما را نزدیک خود می برد و از
ما فاصله نمی گرفت. با اینهمه که هیچ به خود بندی
نداشت, آنقدر با هیبت بود که در حضورش جرات
تکلم نداشتیم و آنقدر عظمت داشت که چشمها را
به طرفش بلند نمی کردیم. وقتی که لبخند می زد,
دندان هایش مانند یک رشته مروارید به نظر
می آمد.
اهل دیانت و تقوا را احترام می کرد و نسبت به
بینوایان, مهر می ورزید. نه نیرومند از او بیم داشت
و نه ناتوان از عدالتش نومید می شد. به خدا قسم
یک شب به چشم خود دیدم که در محراب عبادت
ایستاده بود, در حالی که شب, تاریکی خود را همه
جا کشیده بود. اشک هایش بر محاسنش می غلطید.
مانند مارگزیده به خود می پیچید و مانند مصیبت
دیده ها می گریست. الان گویا که آوازش را با گوشم
می شنوم که می گفت: « ای دنیا, آیا متعرض من
شده ای و به من رو آورده ای برو و دیگری را
بفریب. وقت تو نرسیده است. من تو را سه طلاقه
کرده ام و رجوعی درکار نیست. لذت تو ناچیز و
اهمیت تو اندک است. آه, آه! از توشه اندک و سفر
طولانی و انیس کم. »
سخن عدی که به اینجا رسید, اشک معاویه
سرازیر شد. شروع به گریستن کرد و اشک هایش را
با آستین پاک نمود. آنگاه گفت: « خداوند رحمت
کند علی را. همین طور بود که گفتی. اکنون بگو
حالت تو در فراق او چگونه است »
عدی گفت: « مانند زنی که فرزندش را در
دامنش سر بریده باشند. »
معاویه گفت: « آیا هیچ فراموشش می کنی »
عدی پاسخ داد: « مگر روزگار می گذارد که
فراموشش کنم » !
Œ
. . .
آری علی علیه السلام, آن عصاره تقوا و
جهاد, شخصیتی به وسعت تاریخ و پهناوری جهان
دارد و هر چه از او بگویم, باز هم قطره ای از دریای
وجود او نخواهد شد, حتی اگر سالیان سال به مرور
و تکرار گفته ها و رفتار او بپردازیم.
اما اگر نمی توان چون علی بود, می توان او را
پشتوانه خود قرار داد, به او نزدیک شد,
دستورالعمل های حیات بخش و شگرف او را شنید,
شاگرد مکتب و پاسدار حرمت حریت او بود,
هدفش را پی گرفت و دل به راهش سپرد و به
فرموده مقام معظم رهبری: « علی بن ابیطالب (ع )
هم دارای شخصیت فردی به عنوان یک مسلمان و
یک انسان است, هم به عنوان یک شهروند در
جامعه اسلامی و هم به عنوان یک حاکم, یک
سیاستمدار, یک تدبیرکننده امور و یک مجاهد فی
سبیل الله مطرح است. او ازهمه این جهات قابل
تاسی است.
ما به تاسی و پیروی کردن از امیرالمومنین
احتیاج داریم. . . تقوای امیرالمومنین و پارسایی و
نزدیکی و دلسوزی او نسبت به قشرهای ضعیف و
محروم, کارکرد رخشان او برای خدا, استقامت و
خستگی ناپذیری او در راه هدف های متعالی, هر
کدام سرفصلی است که مسئولان مختلف می توانند
خود و مجموعه زیرنظر خودشان را در جهت اینها
و یا لااقل در جهت یکی از این سرفصل ها توجیه
کنند و به حرکت و تلاش وادارند.. . آنچه مهم است
علی وار شدن یا اگر این را برای خودمان مبالغه آمیز
بدانیم, حرکت به سوی علی وار شدن است. »
(مشهد فروردین 80 )